کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

بهانه

آنقدر جیغ می زنم و پا می کوبم و عربده می کشم تا خسته شوی.. حتی اگر مگس برود توی شکمم ! اینقدر تا خسته شوم و خوابم ببرد...اینقدر زر زر می کنم تا از هق هقم خسته شوی و از دماغ ورم کرده ام! اینقدر زر می زنم تا کلافه شوی و داد بزنی زهرمار!... تا وقتی آبدهنم رو که قورت میدهم شکمم یک وجب بپرد بالا!...ولی من باز گریه می کنم...تا آنچه را که بالای یخچال گذاشتی و قرمز و صورتی است و تالاپ تالاپ صدا می کند را پسم بدهی!.. 

مگر شهر هرت است از راه نیامده می گیریش میذاری آن بالا بلندی ها که فقط دست خودت برسد؟؟...من گریه می کنم!..گریه می کنم تا پس بدهی ...مگر اینجا کلمبیاست که با پای برهنه به وجدان بشر هفت تیر می کشی؟...به من چه که وجدانت دم دارد؟..به من چه که دمش دراز است؟...به من چه که بشر هفت تا جان دارد و گربه یکی؟...به من چه که شلوار های کبریتی قهوه ای پسر بچه های سه چهار ساله را مرد بار می آورد؟...به من چه که اینهمه سال قبل در ویتنام مردی به روی مرد دست بسته ای اسلحه کشید و مغزش را در چشم جهان منفجر کرد؟....به من چه که روباه  ها هر شب فیلشان یاد هندوستان آنور خیابان میکند و زیر ماشین می روند ؟..به من چه که اقتصاد دنیا خراب است؟..به من چه که فقر است..فساد است..فحشاست؟ به من چه که آن دخترک هفده هجده ساله ساعت ده شب تراسان و لرزان دوید آنطرف خیابان..؟به من چه که جاده ی راه زمین شبیه سرنوشت می ماند؟ به من چه که کاش نیم ساعت طولانی تر بود؟.. به من چه که داریم بدبخت می شویم؟...من گریه می کنم..انقدر که وقتی آبدهنم رو قورت میدم شکمم یک وجب بپرد بالا..اینقدر که آن چیز قرمز و صورتی ام را که تالاپ تولوپ می کرد را پس بدی!!

نظرات 8 + ارسال نظر
کوریون سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

ای مایه ی مباهات کوریون علیه السلام
ای هرچی بالا یخچالی خونه مون مال شیکمت
ای هفت تیر بکشم جلو چش دنیا واسه شلوار کبریتیِ قهوه ایت
ای دماغ مدتهاست قرمز نشده ام فدات
گریه نکن این همه ، آخرش به یاد جائی چیزی یا خدای ناکرده کسی ، از خیابان رد می شویم شاید ، بی بهانه..

..راست میگی؟ قول میدی رد شیم؟ قول میدی قبلش بکشیش؟..

- چیز..از اونا که می گی..تصدقت!

حسین رها چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

آره خوب به ما چه اقتصاد دنیا خراب است.ما پای زندگیه خودمون می لنگه،دنیا واسه بزرگترا.

یه موقع هایی آدم دلش می خواد که هیچی دلش نخواد

کوریون چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:29 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

نه .. نمی تونم قول بدم و نزنم زیرش ..

:).....

مینا(بهار نیلی) چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ http://baharenili.persianblog.ir

سلام مینایی...
اینقد دلم واسه همه چی تنگ شده...
سرم اینروزا خیلی شلوغه.اعصابم هم فاتحه خونده شده بهش.یه کم به روال عادی برگردم دوباره بی دعوت مهمونت میشم رفیق با مرام(آیکون ماچ آبدار)

صاحبخونه ای شما...(آیکون رو بوسی!)

هیس چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

آن چیز قرمز و صورتی را اگر ببرند سخت است پس گرفتنش
سلام

همین دیگه!! :)
علیک سلام..خوش آمدید

کوریون چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

حسام پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ق.ظ http://Www.notefalse.blogfa.com

یه قاعدگی مدام می خوای برا خون بازیه اون قرمز صورتی...
بیا با هم بشاشیم تو جهانی سازی

من با اینکه یه کم خجالت می کشم...ولی خوب در اصل قضیه پایه م! :))

ضحی پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:46 ب.ظ http://fallingup1.blogspot.com/

یه چیزی بنویس، از وقتی اینو نوشتی همش یکی از این آهنگای ایرج قادریه فک کنم افتاده تو دهنم ول نمی کنه (از این آیکونا که دستاشو میگیره رو صورتش که یعنی من نبودم) یه بهانه ی دیگه بنویس که این آهنگه هم از دهن ِ من بیفته و خانواده ای از نگرانی نجات پیدا کنن:))

ایرج قادری؟!!! :))) بابا دیگه نبود؟! چشم سعی می کنیم امشب مغزمان را در آبمیوه گیری بیاندازیم ببینیم چه میشود!! محض روی گل شما و ایرج قادری و خانواده گرامی! :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد