حس محکومیت را باید سپرد به میله میله های راه راه پیراهنت. از پشت میله ها نگاه نافذت دیوار را می ترکاند رو به سوی بوی گل یخی که پر کرده همه ی آسمانی که گوشه گوشه اش آواز می خواند....بیا..بیا..بیا....
دوست دارم از بینی ام ببینم و با چشم هایم مزه کنم و با دهانم بشنوم وبا گوش هایم قهقه بزنم وقتی انگشتانت تند و تند تا می خورد روی دکمه ها. انگار چشمک می نند و اپرا می خوانند وقتی دارند به سادگی می دوند از دکمه ای به دیگری.
مورچه ها جشن می گیرند ما را. انگار صدایت ر ا کلفت کنی و برایشان بخوانی بوی کا...غذ ...رن...گی...وباله برقصی روی امتداد دیواری که همیشه پشتش نگهبانان به کمین عبور ما مست می کنند.
مطمین باش اگه این چیزهایی که گفتی میشد، دوباره آرزو میکردی مثل سابق بشی و همین چیزهایی رو میخواستی که الان داری...
چیز زیادی نخواستم! همه چیزای الان رو اون موقع هم دارم..فقط همه شون رو مولتی فانکشن می خوام! :))
سلام!:ی
شرط می بندم اینو واسه من نوشتی! قاه قاه !![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
جملۀ اولی معرکه بود ، بر خلاف انتظاری که ازت داشتم ..
قربونت برم ..
باشهه! اول مال تو بعد مال بقیه! ; )خوب شد؟؟؟؟ من همیشه برخلاف انتظارم! :)))
ما هم ایضا!!
تحولی انقلابی چیزی گویا حاصل شده میرزا؟ که جنس نوشته های اینجا مثل قبل نیست.
و البته هر گلی یه بویی داره
ما والا تا یادمان است زندگیمان حول و حوش انقلاب بوده ! حتی شده توی یخچالمان انقلاب کرده باشیم! خودمم نفهمیدم چی گفتم!!! :)))
شادیم که شما را می بینیم هیی! :)
نوشته های اینجا همیشه بوی کاغذ رنگی می دهند اوالونای دوست داشتنی، بوی پاک کن گاز زده، بوی چی چی هو هو حتی وقتی قطار می رود
چی چی هوووو هوووو! :)) :* خوشم میاد همه از نسل پاکن فاکتیس خوریمااا!!! و مداد های جویده ی جویده ی پوسته پوسته :)))
هر وقت تو و ضحی با هم حرف می زنین ، حسودیم میشه![](http://www.blogsky.com/images/smileys/001.gif)
سلام
بستیییش؟!! اینم بستی؟؟؟؟!!! خدا بگم چیکارت نکنه محمد! من و ضحی این عملت رو محکوم می کنیم! چرا آخه؟؟؟؟ تو که تازه اونجارو واکرده بودی؟ هک شدی؟؟؟ یعنی چی کلوزد فور اور؟!!
خیلی عالی وروان بود...
ممنون از لطف همیشگیت...:)