کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

خداحافظ رفیق

دویدم و دویدم...هیچ وقت نرسیدم... توی این راه به دره ای مه آلود رسیدم که همیشه توی تصورم  زیر مه را آفتابی دیدم و سبز و براق و زرد و رنگی رنگی...ولی زیر این ابر های آبستن که زیر چشم هایشان از  ورم  اشک چروک خورده شاید اصلا هیچ چیز نباشد جز خواب شاد من.. 

فریم به فریم صداهای خوشبویمان را قاب می گیرم روی تن درخت های طویر...خاک گرفته ایم از بس نخواندیم خودمان را. 

 باید اینقدر بلند فریاد بزنم تا یادم برود سکوتت را. باید اینقدر تند و تند تکرارت کنم تا یادم برود میشد برای هر هجا گریه کرد. باید اینقدر سکوت کنم تا یادم برود خواب های خوش هم پایان دارند. بیداری. 

 

من توی رویاهام تورا زندگی کردم و تو توی بیداریت مرا خواب دیدی... 

خداحافظ رویای دلپذیر من.

رویای دلپذیر من 

دلپذیر من 

من 

.

نظرات 1 + ارسال نظر
کالیف دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ق.ظ http://kaalif.blogfa.com/

خداحافظ ِکدوم رفیق؟ کووش رفیق؟ کجاست رفاقت!
الان تیریپ قیصر ورداشتم مینا ، دشنۀ آخته و اینا !
-
این حرکت نوشتاری سه چهار خط آخری .. خارجکیه؟
جیرجیرک هاتُ بیشتر پَر بده ، دلمون به دلت خوشه ها ، نگی نگفت..
تصدقت

رفیق تویی...رفاقت اینه..
خارجکی نیست..همین ورام بابا..
دل منم به دلت خوشه..
تصدقت
چقدر خوبه که هستی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد