خلاء وجودم را سعی می کنم با این کیک های شکلاتی پر کنم و سکوت را با رویاهای پر سرو صدام.
خواب روزنه ی این روزها برای بیشتر دیدن آنچه دلم می خواهد.
*کرخت و بی انگیزه و تهی ام برای برگشتن. سنگین تر از آنی شدم که بغلم کنی و پرتم کنی توی جریان زندگی. من از تنهایی و تاریکی این روزها مثل سگ می ترسم پس با همه ی سنگینی جسم و روحم مینشینم روی زمین تا جدایم نکنی از خواب و رویاهام.حتی اگر بازوهام توی این نبرد نا برابر از بیخ کنده بشوند.
** تا به حال از خودت پیش خودت خجالت کشیدی؟ !پس میدونی چه حسی داره! همون حسی که دلت می خواد یه ورزشگاه آزادی با حداکثر ظرفیت تخلیه عقده های فروخورده ش رو نثار روح تو کنه!
چقدر از جمله ی زیر عنوان وبلاگ خوشم اومد ، خیلی
-
فکر می کنم که تماشای دنیا از این روزنه ، هر شب بیشتر از روز قبل ، آدمو ازجریان زندگی دورتر میکنه متاسفانه و شایدم خوشبختانه
مرسی...قسمت متاسفانه ش بیشتره این روزا! چون گرفتار تر از اونی هستم که وقت کنم اونجور که دلم میخواد افسرده و تنها باشم...:( ...ولی کلا فعلا موازی جریان زندگیم نه وسطش.
بازم میام پیشتون.
یک استادیوم-تُ هی
به صرف کیک شکلاتی و تلفیق تطور هست و عدم...
در همین حدود و حوالی!
یک استادیوم تهی به صرف ناسزا و کیک و تنهایی!
سلام :)