من حسادت کردم. به روزهای رفته ام. به روزهایی که با نگاه تو ، سرم روی گردنم دراز و باریک می شد ..به باریکی نخ ماهیگیری. می چرخید و میرقصید و پیچ میخورد و رو به آسمان صورت ی با لبخندی به شیرینی قاچ سرخ هندوانه توی ظهر طلایی تابستان. می چسبید روی لپ خورشید. مثل بوسه ای خنک.بادبادکی می شد رقصان .توی اوج. توی ابرها.
* دلم میخواهد حرف بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم و کسی گوش بدهد و گوش بدهد و گوش بدهد و هر جا که بغض کردم ، بگوید بشکن! و من زنانه اطاعت کنم .
دلم می خواهد کسی نگاه خیره ام را که دید ، صدای آهنگ را بلند تر کند .نترس از شکسته شدن بغضم. آب روشناییست.
مرسی سیتکا ! مرسی !
خیلی خوب نوشتی ! عالیه .. جدّی ..
:)..جددی؟...مرسی!
چه حس خوبی
نوشته ت حتمن خیلی خوب بوده
انگاری این حس خوبو با آمپول بهم تزریق کردن
ممنونم
موفق باشی
من از آمپول میترسم نمیشه فرصش باشه یا شربت؟! :)
چه خوب! منم ممنون!
شکلک استریپ شماره 3 :
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/008.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/011.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/025.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/028.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/031.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/037.gif)
راهنمای حل : مطب چشم پزشکی
دو تای اولی یه زن و شوهرن.زنه چادوریه غرغرو و بداخلاقه. خونه بچه شون رو گازه مغزه شوهره رو هم تو را ه خورده.
سومیه جلو تلویزیون مطب نیشسته. میوه فروشه. داره برنامه قرائتی نیگا میکنه .
چهارمیه جلوی همون تلویزیون نیشسته چشاش نمیبینه. مونده بغل دستیش به چی داره میخنده.
پنجمیه علاوه بر چشم درد ، اسهالم داره.
شیشمی و هفتمی دوست دختر دوست پسرن!
حرف بزن خسته ی عشق
حرف سرمنشاء محبته
به مهر
به به.. حضرت دیفار . شادیم از حضور پر مهرتان.
توو نخ ماهیگیری مونده بودیم، که با صدای رودخونه ها رفت ..
چو تخته پاره بر موج! رها ..رها..رها ، من!!!
ها هاهاهو هاهاهو ها ها هاهاااااااا
نقطه دردتو نشون روزگار نده انگشتشو میذاره روش فشار میده لامصب
منم کوچولو بودم یکی یه جاش کبودی چیزی بود میرفتم دست میذاشتم روش بعد تو چشاش نیگا میکردم ببینم چه حالی داره!!
لامصّب!
وای سیتکا چقدر به کامنت بهمن و جواب تو خندیدم
:))