گوش دادم
در خیابان وحشت زده ی تاریک
یک نفر گویی قلبش را مثل حجمی فاسد
زیر پا له کرد
در خیابان وحشت زده ی تاریک
یک ستاره ترکید
گوش دادم...
نه دلتنگم نه حتی غمگین! داشتم مثل بَنِر می خندیدم که این شعر فروغ یکدفعه توی فکر هام ،زیر قهقه ام زیر نویس شد. فقط بلند خواندمش و ادامه دادم. خندیدنم را! مثل بَنِر قهقه می زدم.
"صدای پایم از انکار راه برمی خاست
و یأسم از صبوری روحم وسیع تر شده بود"..
به یاد بنر. به یاد همه لبخندهای بنری.