چند دقیقه چشم هام رو ببندم تا برگردی؟ چند جلد " نامه های عاشقانه یک پیامبر " بخرم و زیر همه ی جمله هاشو رو خط بکشم تا ببخشی؟ تا چند بشرم تا برسیم؟ چند تا سوت بزنم تا کارت تمام بشود؟تا کجا بدوم تا تو قبل از من رسیده باشی و زیر سایه بان کلبه ی چوبی سوگ سیاوش بخوانی؟ بگو..فقط بگو . حرف بزن با من! کلمه هایی با صدای گرمت بگو!من ناتوانم! راه حل نشانم بده.. لعنتی!چه کنم با این همه دلتنگی نبودن تو..
بکت تو در انتظار گودو یه چیزی تو این مایه ها میگفت:
تو روی زمین هستی و من هیج راه حلی واسه این (روی زمین بودن) ندارم !
زیبا..:)