کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

ای جان جانان..

وقت هایی که توی اتوبان خلوت 5/5 صبح از یک سکوت سیاه ، رعد می شوی و روی فرمان می کوبی و داد میزنی لعنتی! لعنتی! لعنتی! تا آن لعنتی اشک بشود و با آهنگ ابی بریزد روی چروک مانتو ت..چروک شال سبزت..جویبار بشود از خط خنده ی کنار بینی ات. تا وقتی پلک که میزنی یک قطره همه ی راه را از گونه هایت پرواز کند تا روی پاهات و ابی همچنان بخواند همین امشب فقط..امشب فقط..بخواند ای جان جانان..