کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

پنجره رو باز بذار ، شاید پریدم..

هوا گرم است. سی و خورده ای درجه می شود. من و کلاغ قصه ها خوابالودیم. دیگر حتی ناراحت به خانه نرسیدن نیستیم. پنکه را بزن سمتم. بگذار فکر هایم بخار بشود برود از این پنجره ی باز بیرون. دیگر خانه ای نیست تا نگران گم شدنش باشیم. هر چه هست پنجره هاییست که بوی دود مزرعه های آتش خورده می دهد. پنجره باز است. همش فکر می کنم ، شاید پریدم.


پانوشت: هر بار می گم پنجره "پ" و "ج" ش یه جورایی لای دندونم..گوشه ی لپم ..لای انگشتام گیر می کنه...هممم..پنجره..