کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

یاد گذشته

قسمت پیوند های وبلاگ من یادیست از دوران پرشکوه ،دوران فتوحات این وبلاگ...داشتم نگاهش میکردم، آدم هایی که یا دیگر نوشتن را فراموش کرده اند و در شلوغی زندگی و روزگار ، توی پیچی از کوچه هایش گم شده اند و آدم هایی که جایی دیگر با نامی دیگر و با شروعی دیگر اغاز دیگری داشتند و ادامه و شاید پایانی دیگر..دلم نیامد دل از گذشته های شیرین بکنم. هنوز برای خانه تکانی های اساسی زود است، تازه توی این خانه آینه اوردم که بر لب تاقچه بگذارم . تازه بوی کف شور و خاک اب خورده از گوشه و کنار این خلوتکده بیرون میزند، هنوز برای خنده های بلند و برق آسا کمی زود است، هنوز سر شب صدای موسیقی را کم می کنیم تا مراعات همسایه های جدید را کرده باشیم،  باید به شکستن سکوت تنها عادت کرد، همین که لبی داریم و زبانی و حلقی و حنجره ای و تفکری برای تمامی تنهایی هایی که کشیدیم و میکشیم و بارشان بر دوشمان هر روز و هر لحظه سنگینی میکند..بس.

نظرات 1 + ارسال نظر
ساسان چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:10 ق.ظ

اینجوری خوبه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد