وقت هایی که توی اتوبان خلوت 5/5 صبح از یک سکوت سیاه ، رعد می شوی و روی فرمان می کوبی و داد میزنی لعنتی! لعنتی! لعنتی! تا آن لعنتی اشک بشود و با آهنگ ابی بریزد روی چروک مانتو ت..چروک شال سبزت..جویبار بشود از خط خنده ی کنار بینی ات. تا وقتی پلک که میزنی یک قطره همه ی راه را از گونه هایت پرواز کند تا روی پاهات و ابی همچنان بخواند همین امشب فقط..امشب فقط..بخواند ای جان جانان..
ابی رو نباید فقط گوش داد ،
نمیدونم دقیقا باید چی کارش کرد ، ولی گوش دادن واسش خیلی کمه...
با کمال پوزش اگه حرف از سینما و موسیقی بیاد وسط من کلن قاطی میکنم اصلن منظور اصلی پست و نمیفهمم !
الانم با اجازت باید برم "عطر تو" رو گوش بدم...
آها..اوکی!
:)
:)
تلخ... :(
گاهی کمی بیشتر آن حتی..
:)
سلام رفیق
من چند تا کامنت گذاشته بودم، ولی نیست !!!!
پ ن: چشم هام دارن از حدقه میزنن بیرون، ولی خوابم نمیبره...
منم..خوابم نمیبره!خوابم نمیبره! خواب همدیگر مرا نمی برد..:(
پ ن: این سیستم جدید بلاگ اسکای برام غریبه! انگار تایید نظراتو نزده بودم..
خوشحالم که هستی رفیق قدیمی:)
اه اه اه...
چقدر مضحک،
اون کامنت اولی مال منه، ولی من اصلن نمیدونم چرا اسم کامنت گذار شده ابی !!!!!
احتمالا وقتی داشتم متن کامنت و مینوشتم اشتباهی تو قسمت "نام" تایپ کردم ! من اینقدرا هم آدم با مزه ای نیستم :|
ولی نظرم درباره صدای ابی همونه که گفتم :)
:))..منم ابی رودوست دارم :)