کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

درد

مزه ی کلید میدهد سکوتم... 

من گم شده ام...کسی نیست مرا یاری کند؟ ...فقط توی فیلم ها زمزمه و کلید و دستان منتظر است؟...دنیا چیست؟ عدالت خداوندی کجاست؟ خداوند کجاست؟ پیدایش کنید..بگویید فلانی گفت خدایا...آی آدمها...آی چه میدانم کی..هر که مسئول موقعیت های مشابه را در عالم کائنات دارد...آی یکی دارد جان میدهد این گوشه! بگویید فلانی گفت گم شده...بگویید فلانی هر چه داد زد..قال کرد....نشنیدی...آی خدا..آی آدها....امان دهید....امان دهید نفسی تازه کنم... 

آی خدا... 

آی....

نظرات 4 + ارسال نظر
محمدحسن عبدی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ق.ظ http://mojemehr.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری
از سبک نگارشت خیلی خوشم اومد
امیدوارم موفق و پیروز باشی

شما هم موفق و پیروز باشید والا..

کوریون پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ

تا مزه بالشت بگیرد خیلی زمان می برد ، تاطعم زبان بگیرد ، خیلی وقت می برد ، سکوت طعم های بسیار دارد مینا خاله جان ..
-
تصدقت

...تصدقت

کوریون جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

همین طور هی تند تند بنویس ، بعد یهو میبینی خیلی آرومتر شدی ، از صمیم قلب آرزو می کنم همه چیز درست بشه ..
-
بخند ، مرگ من!

اگر تو نبودی چقدر بد می شد..باور کن..

مینا(بهار نیلی) جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ http://baharenili.persianblog.ir

مزه ی کلید و حس آن وقتی که آرنجت میخورد به در آهنی...
چه مزه ی مزخرفی...
چه حس مزخرفی...

حس مزخرفی..روزهای از آن بدتر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد