کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

دنیای وارونه ی واروونه

چقدر فاصله افتاد میان من و من! 

من این روزها شده اون ! 

اووف که کشیدن این همه حرف های پر از مغز خستگی می آورد! ساندویچی کاش بود با کاهو ی تازه...خیار شور ها را با انگشت جدا می کردم و قرچ و قرچ گاز میزدم تا خستگی هایم بخار بشود برود توی سقف  با گردن خمیده بنشیند تا هوا که سرد سرد شد پنجره ها را وا کنم و اون از پشت شیشه روی های گرمم برایم صورتک خندان بکشد. وای که این روزها زندگی وارونه ی وارونه شده. نفس دارد ما را می کشد.

راستی چیزی به مجرم شدنم نمانده.

نظرات 3 + ارسال نظر
کوریون سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ http://chorion.ir/

نفس دارد ما را می کشد.. فوق العاده بود مرسی!
قضیه مجرم چیه ، چند تا ایده دارم اما ، زیاد مطمئن نیستم
-
آدرس لینکمو تصحیح کن تنبل بانوی تپل مپلی

دیگههههههه! مجرما اول متهمن...حالا کو تا اتهامم ثابت بشه! :)))
بچچچچچچشم!

درنا پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.firedtrees.blogfa.com

من که گویا قانل شده ام!
منتظر حکم قصاصم!

....کاش این همه ابر تیره و تار زودتر کنار برن..

به همین سادگی شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ http://http://kambizmahboobi.blogfa.com/

همه ما روزی مجرم بودن رو تجربه می کنیم... بی خیال دنیا داداش...

من گاهی بدم نمیاد مجرم باشم! :ی
از دیدن شما خیلی همیشه خوشحال میشویم ما! :ی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد