کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

ساده

اینجا پستی بود که دوستش نداشتم.


** توی خلسه دارم می نویسم. نمی فهمم این ویروس کوچولو و ریز چه کوفتیه که آدمیزاد به این عظمت رو اینجور از پا می اندازه.


*** من واقعا نمی دونستم روده و معده ی آدمیزاد اینهمه پتانسیل کنش و واکنش داشته باشه!


**** خانه ام طیقه ی همکف است و وقتی همسایه ها حمام می کنند و دستشویی می روند صدای شر شر آب از لول های سقف من بلند میشود و صدای ابشار میدهد. گاهی صدایش را دوست دارم. دوستی میگفت من احتمالا اولین ادمی هستم که از اینکه روی سرم می . رینند احساس شادمانی میکنم!

نظرات 3 + ارسال نظر
شاباجی خاتون سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:13 ق.ظ http://miss-history.blogfa.com

به سادگی می شود؟! به سادگی می رسم؟ به سادگی فراموش می شود؟! والا آدم جر می خوره تا اینا اتفاق بیفتنا!:دی ایشالا که زودی خوب شی.با اون بند اخر هم کلی حال کردم! دم شما گرم!

ما هم جر خوردیم. این حرف های دو سال پیش بود که همه چیز ساده تر اتفاق می افتاد و باورمون شده بود.
مرسی! :دی

ساسان چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ق.ظ

سلام.
قبل از اینکه پاکش کنی خوندم.
ارادت/

زیتا ملکی پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ

خیلی جالب بود آبشاری که به سرت می باره. یه جور خاصی غمگین شدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد